داستان_او_و يه روزي دوتا گردو ميرن با هم فوتبال بازي كنن. براي اينكه ياركشي كنن باهم گردو شكستن بازي ميكنن. بازي شروع ميشه: گردووو -شكستم. گردوووو -شكستم...... همين ك ب هم ميرسن محكم پاهاشون ب هم ميخوره و گردووووو-زدم پاتو شكستم. پاهاي گردوها خيلي درد ميگيره. گردوي اولي خيلي بيشتر پاهاش درد ميگيره. پاهاشونو دراز ميكنن. اولي ميگه من حتي نميتونم تا دكتر بيام. فكركنم پام شكسته اون يكي گردو ميره از چوب هاي خشك روي زمين يه عصا واسش درست ميكنه و ميگه تو اول راه برو من مواظبتم او/و اونا وقتي از شهر الفبا رد ميشن (ب)اونا رو ميبينه و ميگه اووووو وووو چقدر آسيب ديديد. بيايين من پاهاتونو ببندم. از اون روز اون دوتا...